امروز شنبه , 19 آبان 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود تحقیق درمورد میرزا رضای کرمانی
با دانلود تحقیق در مورد میرزا رضای کرمانی در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق میرزا رضای کرمانی را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق میرزا رضای کرمانی ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد میرزا رضای کرمانی
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:10 صفحه
قسمتی از فایل:
چکیده: میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدینشاه را درخت كهنه پوسیدهای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود.وقتی واقعه تحریم تنباكو و شكستن قلیانها پیش آمد ، میرزا رضا كه در خانهها نفوذ فراوان داشت ، بسیاری از زنان بزرگان را تهییج به مقاومت كرده بود ، و بسیاری از قلیانها در خانهها به تحریك و اشاره او شكسته شده بود.
گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند:
محب آل محمد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاه شکار!
روز جمعه 17 ذی القعده 1313 ق . مطابق با 19 آوریل 1896 میلادی ، حرم حضرت عبدالعظیم (ع) یكی از زیارتگاههای شیعیان ، واقع در چند كیلومتری جنوب تهران از ازدحام جمعیت زیارت كننده موج میزند . آوای نیایشهای مذهبی از گوشه و كنار بلند است و زائرین در فضایی آكنده از بوی عطر و گلاب و عود مشغول عبادتند . صدای زیارتنامه خوانها و روضهخوانها و صلوات و اوراد مذهبی مردم در هم آمیخته است . چند لحظه بعد صداهایی قویتر ، خبر ورود شاه ذوالقرنین را به حرم اعلام میكنند . فراشان دولتی با نگاههایی كه ویژه این گونه افراد است ، مردم را زیر نظر میگیرند . شاه با هیبت و شوكت ویژه پادشاهان وارد حرم میشود و به زیارت میپردازد . همهمههای مردم رنگ و بوی سیاسی میگیرد و از حالت عبادی خارج میشود . شاه چند دور به گرد مزار میگردد و مردم همه به او خیرهاند .
میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید:
"وقت ظهر شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاكم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون كردن مردم بپردازند چنانكه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچكس را منع از ورود نكنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم. شاه قصد زیارت كرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت ناهار یكساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد. شاه وارد بقعه شد طوافی كرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینك زده بطرف زنها نگاه میكرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن كه ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده كاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز كرد تقریبا یك شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر كاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال كرد كه گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یكی دو نفر دیگر از پیشخدمتان كه نزدیك بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بیحس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی كه خیلی نزدیك به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی كشیده دیگر نفس نكشید. صدراعظم بعد از آنكه از گرفتن و محفوظ داشتن قاتل آسوده شد آمد پیش شاه و خیلی سفارش كرد كه كسی نگوید شاه كشته شده بگویند تیر بپایش خورده و ضعف كرده است و امر كرد كالسكه شاهرا بقدری كه ممكن بود نزدیك آوردند و شاهرا با تمام لباس و رسمیت چنانكه آمده بودند و عینك هم بچشمش زدند روی صندلی نشاندند."
قلب شاه در خون میطپد و اندام مرد ضارب زیر مشت و لگدهای مردم و فراشان دولتی در حال خرد شدن است . ساعتی بعد ، شاه مرده سوار بر كالسكه ، با تشریفات مخصوص شاهان زنده در حال عبور از خیابان اصلی زیارتگاه است . او در حالی كه عینكی به چشم دارد و دستكشهای سفیدی در دست ، برای مردم دست تكان میدهد و به فاصله چند متر پشت سر او ، كالسكهای به تاخت میآید كه شاه شكار با گردنی افراشته ، كه به قولی مستعد بریدن است ، در آن نشسته و خونسرد و آرام اطرافش را نگاه میكند .